کتاب شناسی
معرفی شاهنامه از زبان فریدون جنیدی
به نام خداوند جان و خرد
شاهنامه فردوسى، برآیند یک خیزش یکسد ساله جان ایرانیان و فرهنگ ایرانى در شمار مىآید، براى باز یافتن یا بازشناختن فرهنگ نیاکان و زندگى نیاکان و براى نیرو گرفتن و ایستایى در برابر یورش هماره بیگانگان که در هنگام بنى امیه و بنى عباس سیسد سال همه رهآوردهاى فرهنگ ایرانى را به ریشخند مىگرفت و جان و روان ایرانیان را بر باد مىداد.
ایرانیان که بر بنیاد پیشینه فرهنگى و آیینى خویش، بسیار زود دین مبین اسلام را دریافتند و بر بنیاد همان فرهنگ به کار فراهم آوردن ترجمه و فرهنگ و دیوان و دفتر براى دین تازه خود پرداختند، و در همه زمینههاى فرهنگى؛ این کوشش را دنبال کردند و با فرهنگ خویش دین خویش را به جهانیان نمودند و راه را براى گسترش آن در زمینههاى فرهنگى گشودند،
نرم نرم به این اندیشه رسیدند که اگر دین اسلام دین برادرى و یگانگى است و اگر پرهیزگارترین دینداران، گرامىترین آنان در برابر خداوند هستند پس این انبوه ستم و بیداد و بیگانگى را، که از سوى بنىامیه و بنى عباس بر ما مىرود، نمىباید از سوى دین بازشناختن و بازدانستن، پس اگر خیزشى در برابر مهمانان نامهربان روى دهد آن را نیز نمىباید خیزش در برابر دین در شمار آوردن، چنین بود که خیزش در زمینههاى گوناگون روى مىداد.
نخست خیزشى جنگى بود که بیشتر آنها با شکست روبرو مىشد و پیروزترین آنها که خیزش ایرانیان در برابر بنى امیه و گزینش دستگاه بنى عباس براى فرمانروایى کشورهاى بزرگ اسلامى به شمار مىرفت خود با شکستى تلخ روبرو گردید، زیرا که بنى عباس با بکار گرفتن همه نیروهاى ایرانى در برابر ایرانیان ایستادند و یکایک نیرودهندگان ایرانى را از پاى درآوردند و یکایک فرزندان خاندان پیامبر اسلام را آزار دادند یا کشتند.
چون چنین شد ایرانیان در اندیشه خیزش در زمینههاى دیگر افتادند که پدید آمدن عرفان اسلامى ایران، پیدایى دستگاه دانش ایرانى که به برترین پایگاهها رسید، پیدایى شعوبیه که براى سربلندى ایرانیان مىکوشیدند، و پیدایى یک جنبش دامنه دار براى بازشناختن فرهنگ و تاریخ ایران باستان که سرانجام شاهنامه فردوسى را پدید آورد.
هر یک از این کوششها به نوبه خود به پیروزیهایى دست یافت، براى اینکه دیده مىشود که اندیشهاى که در کنار دین اسلام پدید آمد که با فرهنگ همراه شد یک اندیشه بود، بلکه در آغاز که به نام تصوف شناخته مىشد اما کمکم صوفیان ایرانى به این شاخه از اندیشه پیوستند و گفتارهاى بلند گفتند و سرودههاى بلند سرودند و در حقیقت یک غلغله عشق و عرفان تازه در جهان اسلامى پدید آوردند که هنوز که هنوز است جهانیان از آن سر مست هستند.
عرفان ایرانى یک پدیده بزرگ است که در حقیقت ایرانیان با اتکا به قوانین اسلامى و نگرش به فرهنگ پیشین خود آن را کمکم به نیرو رساندند چنانکه بعدها عارفان بزرگ ایران چندان قدرت پیدا کردند که دستگاه خلیفه در برابر آنان زار و بیمقدار بود.
دستگاه دانشى ایران که آغاز کرد بکار دانش، فى المثل در زمینه ریاضیات در همان سدههاى نخستین به پایگاههاى بلند رسید، یعنى دانشمندى داریم از یک روستا در خراسان به نام ابوالوفاء بوزجانى نیشابورى چون نیشابورى است، بوزجان یکى از روستاهاى خراسان باید بوده باشد، بوزجان همان جایى است که امروز تربت جام نامیده مىشود و ناچار در آن زمان کوچکتر از امروز بوده. ابوالوفاء بوزجانى نیشابورى مثلثات را به جهان عرضه کرد و در زمینه دانش مثلثات هر چه در جهان امروز هست همه را مدیون یک روستایى زاده ایرانى هستند که در دستگاه بزرگ دانش ایرانى خودش را پرورد و به این مقام رسید.
گاهشماریى که خیام آنرا به ثمر رساند سالها و سدهها بامخالفت بنى عباس و بنى امیه روبرو بود. زیرا که آنها نمىخواستند که کبیسهها گرفته شود و با این کار مخالفت مىکردند و به وزیران ایرانى خود مىگفتند که شما با این کار در نظر دارید که با اسلام مخالفت کنید، و به راه نیاکان و گبرکان بازگردید چندان که این وزیران مىکوشیدند تا به خلفا بفهمانند که چون در هر چهار سال یک روز بهاین سالها اضافه مىشود و در حقیقت نوروز؛ از گاه خود حرکت مىکند و بعد از سد سال و دوسد سال و سیسد سال چند ماه جابجا خواهد شد
و کشاورزان تهیدست در ماههاى سرد زمستان قادر به پرداخت مالیات درآمد جو یا گندم امسال خود نخواهند بود و براى اینکار ما باید سالها را باز پس بگردانیم، خلفاى عرب با اینکار مخالفت داشتند اما مىبینیم که دستگاه دانشى ایران به جایى مىرسد که شخصى و پدیدهاى بزرگ مانند خیام در صحنه دانش ایرانى ظاهر مىشود و خود با گروه همکار خودش که همه دانشمندان ریاضى و تنجیم بودند اینکار را به انجام مىرساند چنانکه نه از خلیفه بغداد دستور بگیرد و یا اینکه خلیفه بغداد را یاراى مخالفت با خیام بوده باشد.
شعوبیه و دستگاه اخوان صفا به کارهاى بزرگ دانشى در ایران باستان دست زدند، یعنى در حقیقت مىتوان گفت که هیچکدام از این خیزشهاى فرهنگى بى ثمر نماند، همه اینها بنوبه خود به شکوفایى فرهنگى در ایران یارى بخشید و آخرین آنها و برترین آنها پژوهش در تاریخ ایران بود که شاهنامه فردوسى آنرا به پایان رساند.
ما باید بدانیم که شاهنامه فردوسى را نباید تنها از دیدگاه ادبى یا شعرى مطالعه کرد حتى از دیدگاه تاریخ، براىاینکه در شاهنامه فردوسى یک مسائل دانشى یا اندیشه یا در حقیقت فلسفه یا دینى یا مسائل دیگرى مطرح شدهاست که آنها پایگاه شاهنامه را از یک اثر تاریخى یا از یک اثر ادبى بسیار بالاتر مىبرد.
بعنوان مثال شما مىدانید کهامروز یک پدیده اى در جهان هست که به سرتاسر زندگى باشندگان جهان حکم مىراند و آن پدیده اندازه است.اندازه، امروز که کامپیوتر بوجود آمده است یعنى رایانه پیش آمده است باز اندازه به ترتیب دیگرى حاکم بر سرنوشت رایانه است یعنى امروز ما مىبینیم که در جهان هیچ عنصرى، هیچ کسى، هیچ باشندهاى نیست که از اندازه مبرا باشد و به اندازه نیاز نداشته باشد. خوب این اندازه را هیچ کتاب باستانى را در هیج جاى جهان نگفت که از کجا پدید آمد، بهغیر از در شاهنامه فردوسى، من این را در داستان ایران بر بنیاد گفتارهاى ایرانى آوردهام، که به زودى در دست شما قرار خواهد گرفت.
در زبان اوستایى برخى پیشوندها است که با ریشه، یک واژه تازه را مىسازد گاهگاه ممکن است که پیشوند واژه را معکوس کند، یعنى اگر با یک پیشوند اَ معکوس کننده بیاید، با یک پیشوند « فرَ» که حرکت کننده است واژه را حتى با آن ریشه معکوس مىکند یکى از این پیشوندها پئیرى است، پئیرى پیشوندى است که پیرامون را مىسازد: «پئیرىکر»، کر ریشه گردیدن است به طورى که هنوز در زبان انگلیسى به صورت traC و به صورت raC باقى مانده، یعنى گردونه و در فارسى به صورت گر در آمد اما در پهلوى به صورت کر باقى مانده است و بر این بنیاد، «پئیرى کر» یعنى پیرامونگرد،
این واژهدر زبان پهلوى بگونه پرکار درآمد و در زبان فارسى شد، پرگار، و ما تنها در زبان فارسى داریم که ریشه و شناسنامه این واژه را درخود دارد یعنى چیزى که پیرامون خود مىگردد، براى اینکه توجه کنید که جهان غرب به این پدیده چه مىگوید درزبان انگلیسى به این پدیه مىگویندtsapmoc fo riap aیعنى یک جفت قطب نما؛ چون دیدند که نوک این ابزار دو سوزن تیز دارد که هر کدام مانند یک قطبنما است پس به پرگار نام دادند tsapmoc fo riap a به فرهنگها بنگرید.
نام دیگرى که براى پرگار در زبان انگلیسى پدید آوردند elcric بود elcric یعنى دایره، اما دایره کش را نمىتوان دایره نام برد، خودتان بسنجید که این آلت بعد از جنگهاى صلیبى که فرهنگ ایرانى و اسلامى به اروپا ره پیدا کرد بوسیله اروپائیان به اروپا رفت و خود همین آلت را بنا به شکل ظاهریش معنى دادند در حالیکه ما در زبان فارسى وقتى مىگوییم پرگار، این مفهوم پیرامونگرد است. زمان پیدایى پرگار کى هست؟ شش هزار سال پیش بر بنیاد همان سنجش زمان برپایه تغییرات زمین ما این را بر آورد کردیم، شش هزار سال پیش در شاهنامه هم ما مىبینیم که
جهانجوى پرگار بگرفت زود ازان گرز، پیکر، بدیشان نمود
خیلى ساده زمان پیدایى پرگار در شاهنامه هم آمدهاست.
این سخن که برخى بر آن باورند که شاهنامه را خود فردوسى سروده است و اندیشه خود فردوسى است این باوردرستى نیست، زیرا که خود فردوسى در پیشگفتار شاهنامه مىفرماید که:
یکى پهلوان بود دهقان نژاد دلیر و بزرگ و خردمند و راد
پژوهنده روزگار نخست گذشته سخنها همه باز جست
ز هر کشورى موبدى سالخورد بیاورد و این نامه را گرد کرد
بپرسیدشان از نژاد کیان وزان نامداران فرّخ گوان
که گیتى به آغاز چون داشتند که ایدون بما خوار بگذاشتند
چه گونه سر آمد به بد اخترى بر ایشان همه روز گند آورى
این سخن فردوسى در مقدمه شاهنامه ابومنصورى نیز هم آمده است با یک تغییر مختصر و گشایش بیشتر، یعنى درمقدمه شاهنامه ابومنصورى که امروز در دست هست مىبینیم که ابومنصور معمرى وزیر ابو منصور محمد بنعبدالرزاق توسى گفته است که محمد بن عبدالرزاق توسى پور بابک خراسانى فرمان داد که از شهرهاى گوناگون خراسان و سیستان چهار موبد در توس فراهم آمدند که اینان نامه باستان را در اختیار داشتند،
.